دهی از دهستان پاطاق بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین واقع در 9500 گزی جنوب خاوری سرپل ذهاب و کنار شوسۀ قصرشیرین به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 90 تن. آب آن از سراب ماراب و محصول آن غلات و لبنیات و توتون و صیفی. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان پاطاق بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین واقع در 9500 گزی جنوب خاوری سرپل ذهاب و کنار شوسۀ قصرشیرین به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 90 تن. آب آن از سراب ماراب و محصول آن غلات و لبنیات و توتون و صیفی. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
زره ساز و کسی که زره می سازد. (ناظم الاطباء). معروف. (آنندراج). زراد. دراع. سراد. زره باف. آن که زره سازد. نساج. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : باد زره گر شده ست آب مسلسل زره ابر شده خیمه دوز باغ مسلسل خیم. منوچهری (یادداشت ایضاً). از زره گر، زره طلب نه جوال. سنائی (ایضاً). ای زلف یار من زرهی یا زره گری یا پیش تیر غمزۀ دلبر زره دری. ادیب صابر (ایضاً). در ملک دشمن از تف قهر تو آب تیغ ز انگشتهای دست زره گر فروچکد. طالب آملی (آنندراج). رجوع به زره و دیگر ترکیبهای آن شود
زره ساز و کسی که زره می سازد. (ناظم الاطباء). معروف. (آنندراج). زراد. دراع. سراد. زره باف. آن که زره سازد. نساج. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : باد زره گر شده ست آب مسلسل زره ابر شده خیمه دوز باغ مسلسل خیم. منوچهری (یادداشت ایضاً). از زره گر، زره طلب نه جوال. سنائی (ایضاً). ای زلف یار من زرهی یا زره گری یا پیش تیر غمزۀ دلبر زره دری. ادیب صابر (ایضاً). در ملک دشمن از تف قهر تو آب تیغ ز انگشتهای دست زره گر فروچکد. طالب آملی (آنندراج). رجوع به زره و دیگر ترکیبهای آن شود
دهی از دهستان بارمعدن بخش سرولایت شهرستان نیشابور که در 18 هزارگزی جنوب چکنه بالا واقع است. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 225 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و ابریشم بافی است. راه مالرو دارد. مزارع کلاته حاجی میرزا یا سیدها جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان بارمعدن بخش سرولایت شهرستان نیشابور که در 18 هزارگزی جنوب چکنه بالا واقع است. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 225 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و ابریشم بافی است. راه مالرو دارد. مزارع کلاته حاجی میرزا یا سیدها جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان دیکلۀ بخش هوراند شهرستان اهر واقع در 24 هزارگزی جنوب هوراند و 2500 گزی شوسۀ اهر به کلیبر.. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنه 115 تن. آب آن از دو رشته چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان دیکلۀ بخش هوراند شهرستان اهر واقع در 24 هزارگزی جنوب هوراند و 2500 گزی شوسۀ اهر به کلیبر.. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنه 115 تن. آب آن از دو رشته چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 41 هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 18500 گزی خاورشوسۀ مهاباد به سردشت. موقع آن کوهستانی و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 138 تن. آب آن از رود خانه مهاباد و محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 41 هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 18500 گزی خاورشوسۀ مهاباد به سردشت. موقع آن کوهستانی و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 138 تن. آب آن از رود خانه مهاباد و محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان فاروج بخش حومه شهرستان قوچان. در 46 هزارگزی شمال خاور شوسۀ عمومی قوچان به شیروان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 272 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه جات. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان فاروج بخش حومه شهرستان قوچان. در 46 هزارگزی شمال خاور شوسۀ عمومی قوچان به شیروان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 272 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه جات. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
مخفف تکیه گاه. جای پشت دادن و تکیه کردن. محل تکیه. متکاء: صحراش باغ و زیر نهفتش در بر تختهاش تکیه گه حورا. ناصرخسرو. خواجه از باد تکیه گه کرده بالش از بالش پراکنده. خاقانی. بلکه تن عرش بالشی است مربع تکیه گه جای کبریای صفاهان. خاقانی. سزای تکیه گهت منظری نمی بینم منم ز عالم و این گوشۀ معین چشم. حافظ. شاه نشین چشم من تکیه گه خیال تست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو. حافظ. ، پناه گاه. جای پناه و اعتماد: آنکه تا شد بر سریر بی نیازی متکی شد سریر جود او تکیه گه اهل نیاز. سوزنی. بر تیغ اوست تکیه گه شغل کلک تو مردان تیغزن شده بر کلک متکی. سوزنی. بده انصاف خود که دینداران جز بر انصاف تکیه گه نکنند. خاقانی
مخفف تکیه گاه. جای پشت دادن و تکیه کردن. محل تکیه. متکاء: صحراش باغ و زیر نهفتش در بر تختهاش تکیه گه حورا. ناصرخسرو. خواجه از باد تکیه گه کرده بالش از بالش پراکنده. خاقانی. بلکه تن عرش بالشی است مربع تکیه گه جای کبریای صفاهان. خاقانی. سزای تکیه گهت منظری نمی بینم منم ز عالم و این گوشۀ معین چشم. حافظ. شاه نشین چشم من تکیه گه خیال تست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو. حافظ. ، پناه گاه. جای پناه و اعتماد: آنکه تا شد بر سریر بی نیازی متکی شد سریر جود او تکیه گه اهل نیاز. سوزنی. بر تیغ اوست تکیه گه شغل کلک تو مردان تیغزن شده بر کلک متکی. سوزنی. بده انصاف خود که دینداران جز بر انصاف تکیه گه نکنند. خاقانی
کریزگاه. کریزجای. جای مخصوص نگاهداری باز در حال تولک کردن. (یادداشت مؤلف) : افریقیه صطبل ستوران بارگیر عموریه کریزگه باز و بازدار. منوچهری. رجوع به کریزگاه شود
کریزگاه. کریزجای. جای مخصوص نگاهداری باز در حال تولک کردن. (یادداشت مؤلف) : افریقیه صطبل ستوران بارگیر عموریه کریزگه باز و بازدار. منوچهری. رجوع به کریزگاه شود
دهی است از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز. سکنۀ آن 346 تن. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات و حبوب و پنبه است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز. سکنۀ آن 346 تن. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات و حبوب و پنبه است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4)